loading...
rzb
asd بازدید : 8 چهارشنبه 13 دی 1391 نظرات (0)

 


شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده ي ناكامي در هجر تو پيمودم
منتظرت بودم، منتظرت بودم
آن شب جان فرسا من بي تو نياسودم
وه كه شدم پير از غم، آن شب و فرسودم
منتظرت بودم، منتظرت بودم
بودم همه شب ديده به ره تا به سحرگاه
نا گه چو پري خنده زنان آمدي از راه
غم ها به سر آمد، زنگ غم دوران از دل بزدودم
منتظرت بودم، منتظرت بودم
پيش گل ها شاد و شيدا
مي خراميد آن قامت موزونت
فتنه ي دوران، ديده ي تو از دل و جان من شده مفتونت
در آن عشق و جنون، مفتون تو بودم
اكنون از دل من، بشنو تو سرودم
منتظرت بودم، منتظرت بودم
منتظرت بودم، منتظرت بودم

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 79